anguishesدیکشنری انگلیسی به فارسیاضطراب، غم و اندوه، عذاب، جفا، سینه سوزی، غرامت، دل تنگی، دلتنگ کردن، غمگین شدن، نگران شدن، نگران کردن
anticipatedدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی شده، پیش بینی کردن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، جلوانداختن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر
answerدیکشنری انگلیسی به فارسیپاسخ، جواب، دفاع، پاسخ دادن، جواب دادن، از عهده برامدن، دفاع کردن، جوابگو شدن، بکار امدن، بکار رفتن، بدرد خوردن، جواب احتیاج را دادن، عهده دار شدن