شبکهدیکشنری فارسی به انگلیسیchannel, grid, lattice, mesh, network, nexus, plexus, reticulation, system, tissue, web
affirmingدیکشنری انگلیسی به فارسیتایید، تصدیق کردن، شهادت دادن، بطور قطع گفتن، اظهار کردن، اثبات کردن، تصریح کردن