afflictionsدیکشنری انگلیسی به فارسیمصیبت ها، رنج، مصیبت، درد، رنجوری، شکنجه، پریشانی، مشقت، سیاه بختی، غم زدگی
frostworkدیکشنری انگلیسی به فارسیخنثی کردن، طراحیشبیه شبنم یخ زده، طراحی گردی، نقشی که به تقلید ان درست کنند