شالودهدیکشنری فارسی به انگلیسیbase, basis, bedding, cornerstone, foundation, ground, groundwork, infrastructure, nitty-gritty, substratum, substructure, underpinning
textureدیکشنری انگلیسی به فارسیبافت، شالوده، بافته، تار و پود، بافندگی، پارچه منسوج، دارای بافت ویژهای نمودن
texturesدیکشنری انگلیسی به فارسیبافت، شالوده، بافته، تار و پود، بافندگی، پارچه منسوج، دارای بافت ویژهای نمودن