شادمانیدیکشنری فارسی به انگلیسیbliss, delight, disport, exultation, frolic, glee, joy, jubilation, jubilee, mirth, rejoicing
gloryدیکشنری انگلیسی به فارسیشکوه، افتخار، جلال، عظمت، عزت، فخر، شهرت، اشتهار، نور، مباهات، سر بلندی، بالیدن، فخر کردن، ستودن، شادمانی کردن، درخشیدن
splurgeدیکشنری انگلیسی به فارسیپاره شدن، ریخت و پاش، شادمانی، خود ستایی، خود فروشی، تفریح و ولخرجی کردن، به رخ دیگران کشیدن