شاخصدیکشنری فارسی به انگلیسیbarometer, distinctive, indicative, index, parameter, pre-eminent, preeminent, standard
personalizesدیکشنری انگلیسی به فارسیشخصی سازی می کند، دارای شخصیت کردن، جنبه شخصی دادن به، شخصیت را مجسم کردن و نشان دادن