209 مدخل
assuage, circulate, sate, satiate
supersaturate
moon
descend
circuit, circulation, contented, full , jaded, passage, sick
strong
سیر کردن، خواب الود کردن، کند شدن، چرت زدن
سیر کردن، جانور سم دار، سم دار، بشکل ناخن، بشکل سم
توت ها، سیر کردن، اشباع شدن
تند، سیر کردن، اشباع شدن، سیر، مشبع
تند، سیر کردن، اشباع شدن