racketدیکشنری انگلیسی به فارسیراکت تنیس، راکت، سر و صدا، پهنه، جارو جنجال، صدای غیر متجانس، عیاشی و خوشگذرانی، مهمانی پر هیاهو، سر و صدا و اشوب کردن
racketsدیکشنری انگلیسی به فارسیراکت ها، راکت، سر و صدا، راکت تنیس، پهنه، جارو جنجال، صدای غیر متجانس، عیاشی و خوشگذرانی، مهمانی پر هیاهو
rangingدیکشنری انگلیسی به فارسیدامنه، در صف اوردن، اراستن، میزان کردن، سیر و حرکت کردن، تغییر کردن، مرتب کردن
rangedدیکشنری انگلیسی به فارسیمحدوده، در صف اوردن، اراستن، میزان کردن، سیر و حرکت کردن، تغییر کردن، مرتب کردن