معنی سیب و انگور | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

دانه سیب و گلابی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

core

پوست کنده شده (سیب زمینی و غیره)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

paring

ماهی و سیب زمینی سرخ کرده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

fish and chips

بریانی گوشت و سیب زمینی(خوراکپزی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

shepherd's pie

خوراک کلم و سیب زمینی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bubble and squeak

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

SD

دیکشنری انگلیسی به فارسی

SD

sds

دیکشنری انگلیسی به فارسی

SDS

scf

دیکشنری انگلیسی به فارسی

SCF

SHF

دیکشنری انگلیسی به فارسی

SHF

Sif

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سیف

جست‌وجوی متن

pyrene

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیرنه، هسته میوه، هیدروکاربن سفید و متبلور، تخم سیب و گلابی و غیره

pyrenes

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیرنز، هسته میوه، هیدروکاربن سفید و متبلور، تخم سیب و گلابی و غیره

cooking apple

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پخت و پز سیب

blazonry

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سیب زمینی، علامت یانشان نجابت خانوادگی، نمایش و جلوه هنری پرشکوه

bittersweet

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تلخ و شیرین، نوعی تاجریزی، نوعی سیب تلخ، شیرین و تلخ