معنی سکه | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

سکه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

coin, dig, goad, jab, jog, mintage, money, prod, specie, spur

جست‌وجوی مشابه

سکه 25 سنتی (امریکا و کانادا)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

quarter

سکه 52 سنتی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

quarter

سکه 52 سنتی (عامیانه)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

two bits

سکه ای به ارزش یک چهارم پنی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

farthing

سکه پنج سنتی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

nickel

جست‌وجوی متن

pennine

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سکه

pennia

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سکه

pennies

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سکه

cointise

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سکه

stilet

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سکه