transfixesدیکشنری انگلیسی به فارسیترانسفیک ها، میخکوب کردن، سوراخ کردن، مبهوت کردن، سپوختن، در جای خود خشک شدن
piercesدیکشنری انگلیسی به فارسیسوراخ می کند، سوراخ کردن، فروکردن، خلیدن، سپوختن، سفتن، شکافتن، رسوخ کردن
transfixingدیکشنری انگلیسی به فارسیترانسفکشن، میخکوب کردن، سوراخ کردن، مبهوت کردن، سپوختن، در جای خود خشک شدن