shiverدیکشنری انگلیسی به فارسیلرزیدن، لرز، لرزه، خرده، ارتعاش، ریزه، از سرما لرزیدن، لرزاندن، خرد کردن، مرتعش کردن
skiesدیکشنری انگلیسی به فارسیآسمان، فلک، سپهر، اب و هوا، توپ هوایی زدن، در مقام منیعی قرار دادن، زیاد بالا بردن