shirkدیکشنری انگلیسی به فارسیبی اعتنایی، اجتناب، طفره رو، طفره روی، طفره زن، شانه خالی کردن از، طفره رفتن، روی گرداندن از، طفره زدن، عدول کردن، از زیر کاری در رفتن
raspدیکشنری انگلیسی به فارسیکشیدن، سوهان، صدای سوهان، سوهان پهن، سوهان زدن، تراش دادن، با صدای سوهان گوش را ازردن