75 مدخل
desolate, dismal, gloomy
one-horse
desolate
catcall
buzzer, whistle
wolf whistle
گرگ و سوت
سوت زدن، صدای تیز و تند، صدای غژ، غژغژ کردن، مثل فرفره چرخیدن
تولید، خوش گذرانی، صدای تیز شیپور و بوق یا سوت، بطور منقطع شیپور زدن
توت ها، خوش گذرانی، صدای تیز شیپور و بوق یا سوت، بطور منقطع شیپور زدن
سوتو