petrifiedدیکشنری انگلیسی به فارسیسنگ فرش، سنگ کردن یا شدن، میخ کوب شدن، برجای خشک شدن، متحجر کردن، گیج کردن، از کار انداختن
petrifiesدیکشنری انگلیسی به فارسیسنگریزه ها، سنگ کردن یا شدن، میخ کوب شدن، برجای خشک شدن، متحجر کردن، گیج کردن، از کار انداختن
petrifyدیکشنری انگلیسی به فارسیپوسیدگی، سنگ کردن یا شدن، میخ کوب شدن، برجای خشک شدن، متحجر کردن، گیج کردن، از کار انداختن
slingدیکشنری انگلیسی به فارسیزنجیر، فلاخن، رسن، قلاب سنگ، بند، تسمه تفنگ، پرتاب کردن، انداختن، پراندن