معنی سنباندن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

ساباندن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

scour

جنباندن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

whisk, brandish, jiggle, move, rock, shake, toss, wave, wiggle

جنباندن (کم)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

jog, joggle

جنباندن از روی خوشی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

frisk

جنباندن با خشم

دیکشنری فارسی به انگلیسی

lash

جست‌وجوی متن

buffing wheel

دیکشنری انگلیسی به فارسی

چرخ شافتن، چرخ سنباده

sanding

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سیلندر، سنباده زدن، شن پاشیدن، شن مال یا ریگمال کردن

bestir

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بیستر، جنباندن، بحرکت دراوردن، تحریک کردن

bestirring

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ترسناک، جنباندن، بحرکت دراوردن، تحریک کردن

emery

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جواهر فروشی، سنباده، سنگ سنباده