معنی سم | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

جست‌وجوی دقیق

سم

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bane, hoof, poison, toxin

جست‌وجوی مشابه

سم دار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

hoofed, ungulate

سم دفع آفات

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pesticide

سم مار و دیگر جانوران

دیکشنری فارسی به انگلیسی

venom

سم مالیدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

paw

سماجت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

assertiveness, importunity, insistence, persistence, pertinacity, pushiness

جست‌وجوی غلط تایپی

sl

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اسلم

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

slatify

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بستن

slenderness

دیکشنری انگلیسی به فارسی

انعطاف پذیری

sluig

دیکشنری انگلیسی به فارسی

sluig

sleeper cell

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سلول خواب

sleuths

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خلوت، کاراگاه، رد پای کسی را گرفتن

جست‌وجوی متن

semel

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سم

sym

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سم

toxicopathic

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سم شناسی

detoxified

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سم زدایی شده، رفع کردن

toxicology

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سم شناسی، زهر شناسی، مبحث داروهای سمی