sexدیکشنری انگلیسی به فارسیارتباط جنسی، جنسیت، سکس، روابط جنسی، جنس مونث، احساسات جنسی، تذكير و تأنيث، سکسی کردن، جنسی
abortsدیکشنری انگلیسی به فارسیسقط جنین، بچه انداختن، سقط کردن، نارس ماندن، ریشه نکردن، بی نتیجه ماندن
abortingدیکشنری انگلیسی به فارسیسقط جنین، بچه انداختن، سقط کردن، نارس ماندن، ریشه نکردن، بی نتیجه ماندن
abortدیکشنری انگلیسی به فارسیقطع شدن، سقط جنین، بچه انداختن، سقط کردن، نارس ماندن، ریشه نکردن، بی نتیجه ماندن
declaimingدیکشنری انگلیسی به فارسیسقط جنین، رجز خوانی کردن، دکلمه کردن، خواندن، با حرارت علیه کسی صحبت کردن