strainingدیکشنری انگلیسی به فارسیتنش، زور زدن، مشمئز شدن، خسته کردن، زودبکار بردن، کش دادن، زیاد کشیدن، پیچ دادن، کج کردن، پالودن، صاف کردن، کوشش زیاد کردن، سفت کشیدن
stainingدیکشنری انگلیسی به فارسیرنگ آمیزی، لکه دار کردن، چرک کردن، رنگ کردن، زنگ زدن، رنگ شدن، رنگ پس دادن
strikingدیکشنری انگلیسی به فارسیقابل توجه، برجسته، موثر، قابل توجه، برجسته، زننده، موثر، خیلی خوب، گیرنده