215 مدخل
blankness, fairness, whiteness
white
mulishness
intercession
intercede
ایستاده با، حاضر بودن
آماده باش، جانشین، دم دست بودن اماده خدمت، دم دستی، عوضی
ایستادن، حاضر بودن
داریوش
عقب بایست
ایستادگی کن، ایستادگی کردن، برجسته بودن، دوام اوردن
سفیدی
سفید، سفیدی، خنگ
خالی بودن، سفیدی
فضای خالی، سفیدی