212 مدخل
blankness, fairness, whiteness
white
mulishness
intercession
intercede
ایستادن سریع
ایستادن
ایستادگی کن، ایستادگی کردن، برجسته بودن، دوام اوردن
بلند شو، بر پا کردن، روی پا ایستادن، برپا ماندن
ایستادن در، عوض، قرب و منزلت
سفیدی
سفید، سفیدی، خنگ
خالی بودن، سفیدی
فضای خالی، سفیدی