معنی سفر برون ـ برون | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

از سر بیرون کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

banish, dismiss

به سر بردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

lead, live

شب را به سر بردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bunk

هوش از سر بردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

fuddle

سر به جیب تفکر فرو بردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

brood

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

St. Bride

دیکشنری انگلیسی به فارسی

عروس سنت

St. Basil the Great

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سنت باسیل بزرگ

St Valentine's Day

دیکشنری انگلیسی به فارسی

روز ولنتاین

St. Nicholas

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سنت نیکلاس

St. Mary of Bethlehem

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سنت ماری از بیت لحم

جست‌وجوی متن

outcrops

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خروج، برون زد، سر بیرون کردن، رخ دادن، نمودار شدن

outcrop

دیکشنری انگلیسی به فارسی

عصبانیت، برون زد، سر بیرون کردن، رخ دادن، نمودار شدن

untraveling

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بدون سفر

awnless bromegrass

دیکشنری انگلیسی به فارسی

bromeegrass بدون سر و صدا

unmysteriously

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بدون سر و صدا