سردیکشنری فارسی به انگلیسیapex, bung, cap, cephalo-, confidence, crest, end, height, lid, mouthpiece, mystery, nib, point, poll, riddle, sharp, sir, skull, slick, slide, summit, tip, top
gudgeonsدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگران، میلهاهرمی، سرمحور، قطب، اسه، ماهی ریز قنات، ادم زودباور، وسیله تطمیع، محور
gudgeonدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگر، میلهاهرمی، سرمحور، قطب، اسه، ماهی ریز قنات، ادم زودباور، وسیله تطمیع، محور