noisesدیکشنری انگلیسی به فارسیسر و صدا، صدا، اختلال، شلوغ، فریاد، طنین، خش خش، بانگ، امد و رفته، قیل و قال، پا رازیت، شایعه و تهمت، سروصدا راه انداختن، صدا راه انداختن، سر و صدا و اشوب کردن
noiseدیکشنری انگلیسی به فارسیسر و صدا، صدا، اختلال، شلوغ، فریاد، طنین، خش خش، بانگ، امد و رفته، قیل و قال، پا رازیت، شایعه و تهمت، سروصدا راه انداختن، صدا راه انداختن، سر و صدا و اشوب کردن
antiphonyدیکشنری انگلیسی به فارسیآنفونیتی، تهلیل خوانی، سرود تهلیلی، جواب، انعکاس یا جواب سرود و موسیقی
antiphoniesدیکشنری انگلیسی به فارسیantiphonies، تهلیل خوانی، سرود تهلیلی، جواب، انعکاس یا جواب سرود و موسیقی