سخندیکشنری فارسی به انگلیسیlogue _, logy _, phono-, speak _, speaking, speech, talk, tongue, utterance, word
uncompromisingدیکشنری انگلیسی به فارسیبدون تردید، غیر قابل انعطاف، قطعی، مصالحه ناپذیر، تسلیم نشو، سخت ناسازگار، تمکین ندادنی