سحردیکشنری فارسی به انگلیسیabracadabra, Aurora, black magic, charm, dawn, daybreak, daylight, magic, spell, wizardry
spotدیکشنری انگلیسی به فارسینقطه، لکه، محل، مکان، لحظه، خال، موقعیت، موضع، لک، زمان مختصر، کشف کردن، بجا آوردن، با خال تزئین کردن، در نظر گرفتن، لکه دار کردن یا شدن