surchargingدیکشنری انگلیسی به فارسیسوپر شارژ، اضافه کردن، زیاد بار کردن، زیاد ستاندن، تحمیل کردن، زیاد پر کردن
extortsدیکشنری انگلیسی به فارسیفریبنده، بزور گرفتن، اخاذی کردن، زیاد ستاندن، بزور تهدید یا شکنجه گرفتن
conquerدیکشنری انگلیسی به فارسیتسخیر، تسخیر کردن، فتح کردن، مغلوب کردن، تسلیم کردن، پیروزی یافتن بر، غالب امدن، ستاندن
extortingدیکشنری انگلیسی به فارسیاخراج، بزور گرفتن، اخاذی کردن، زیاد ستاندن، بزور تهدید یا شکنجه گرفتن