shredدیکشنری انگلیسی به فارسیتکه تکه شده، تکه، پاره، ذره، خرده، سرتکه پارچه، پاره کردن، بریدن، باریک بریدن
outdistanceدیکشنری انگلیسی به فارسیفاصله از فاصله، سبقت گرفتن بر، عقب گذاشتن، خیلی جلوتر از دیگری افتادن