سبب شدندیکشنری فارسی به انگلیسیcausation, cause, do, effectuate, engender, operate, inspire, invite, invoke, lead, occasion
occasionدیکشنری انگلیسی به فارسیمناسبت، فرصت، مورد، موقع، وهله، سبب، فرصت مناسب، تصادف، روی داد، باعی شدن، انگیختن، سبب شدن
causesدیکشنری انگلیسی به فارسیعلل، علت، موجب، سبب، جنبش، هدف، انگیزه، نهضت، مرافعه، باعی، جهت، عنوان، موضوع منازع فیه، موری، منبع، سرمایه، موجب شدن، ایجاد کردن، باعی شدن، سبب شدن، واداشتن
occasionsدیکشنری انگلیسی به فارسیموارد، فرصت، مورد، موقع، وهله، سبب، فرصت مناسب، تصادف، روی داد، باعی شدن، انگیختن، سبب شدن