shadesدیکشنری انگلیسی به فارسیسایه ها، سایه، سایه رنگ، حباب چراغ یا فانوس، اباژور، جای سایه دار، اختلاف جزئی، سایه دار کردن، سایه افکندن، تیره کردن، کم کردن، زیر و بم کردن
shedsدیکشنری انگلیسی به فارسیسایبان، الونک، کپر، ریختن، افکندن، خون جاری ساختن، جاری ساختن، پوست ریختن، برگ ریزان کردن، انداختن، افشاندن