shyدیکشنری انگلیسی به فارسیخجالتی، ازمایش، پرتاب، پرت کردن، از جا پریدن، رم کردن، کمرو، محجوب، ترسو، خجول، خجل، رموک
libationدیکشنری انگلیسی به فارسیرشوه دادن، نوشیدن شراب، ساغر ریزی، نوشابه پاشی، تقدیم شراب به حضور خدایان
libationsدیکشنری انگلیسی به فارسیرشوه دادن، نوشیدن شراب، ساغر ریزی، نوشابه پاشی، تقدیم شراب به حضور خدایان