shoutedدیکشنری انگلیسی به فارسیفریاد زد:، فریاد زدن، جیغ زدن، داد زدن، فریاد کردن، مصوت کردن، خروش برآوردن، خروشیدن
shuntedدیکشنری انگلیسی به فارسیشوت کرد، منحرف کردن، تغییر جهت دادن، از میان بردن، کنار گذاشتن، ترن را بخط دیگری انداختن