557 مدخل
breathe, dwell, exist, live , subsist
inhabit, live
life history
live
occupy
autobiography
زیستن
زیستن، اهسته خالی کردن، صاف و خالص کردن
برای همیشه زیستن، زندگی ابدی، ابرون گس، ابرون ریشهدار
همزیستی وجود دارد، باهم زیستن