modulateدیکشنری انگلیسی به فارسیمدولاسیون، زیر و بم کردن، تعدیل کردن، میزان کردن، تلقیق کردن، سوار کردن، بمایه دراوردن، برابری کردن، تحریر دادن، تنظیم کردن، نرم کردن، با آواز خواندن، تلحین کرد
modulatingدیکشنری انگلیسی به فارسیمدولاسیون، زیر و بم کردن، تعدیل کردن، میزان کردن، تلقیق کردن، سوار کردن، بمایه دراوردن، برابری کردن، تحریر دادن، تنظیم کردن، نرم کردن، با آواز خواندن، تلحین کرد
modulatedدیکشنری انگلیسی به فارسیمدولاسیون شده است، زیر و بم کردن، تعدیل کردن، میزان کردن، تلقیق کردن، سوار کردن، بمایه دراوردن، برابری کردن، تحریر دادن، تنظیم کردن، نرم کردن، با آواز خواندن، ت