adorningدیکشنری انگلیسی به فارسیآدورا، اراستن، زیبا کردن، ارایش کردن، قشنگ کردن، ارایش دادن، زینت دادن، مزین ساختن، با زر و زیور اراستن
adornedدیکشنری انگلیسی به فارسیتزئین شده، اراستن، زیبا کردن، ارایش کردن، قشنگ کردن، ارایش دادن، زینت دادن، مزین ساختن، با زر و زیور اراستن
zipsدیکشنری انگلیسی به فارسیزیپ، زور، نیرو، انرژی، زیپ لباس را کشیدن، زیپ دار کردن، با سرعت و انرژی حرکت کردن
zipدیکشنری انگلیسی به فارسیزیپ، زور، نیرو، انرژی، زیپ لباس را کشیدن، زیپ دار کردن، با سرعت و انرژی حرکت کردن
modulatedدیکشنری انگلیسی به فارسیمدولاسیون شده است، زیر و بم کردن، تعدیل کردن، میزان کردن، تلقیق کردن، سوار کردن، بمایه دراوردن، برابری کردن، تحریر دادن، تنظیم کردن، نرم کردن، با آواز خواندن، ت