gutsدیکشنری انگلیسی به فارسیدل و روده، روده، شکم، زه، تنگه، شکنبه، احشاء، شکمگندگی، جرات، بنیه، نیرو، طاقت، روده در اوردن از، حریصانه خوردن
canalizationsدیکشنری انگلیسی به فارسیکانالیزاسیون، زه کشی، لوله کشی، مجرا سازی، احدای ترعه و قنات، ابراه سازی، نهرسازی