503 مدخل
alive, animate, graphic, live, lively, living, quick, speaking, vibrant
quicken
vivid
bright
rich
rattling
مخروطی
مخلوط کردن، مخروطی شکل کردن
کونوگرام ژاپنی
کنین
مخروطی، کله قندی
زنده
زنده ماندن، بقاء، حق شفعه، ابقاء
زنده می کند
زنده ماندن