زمینهدیکشنری فارسی به انگلیسیbackdrop, background, base, bent, domain, field, ground, locale, provinces
Fieldsدیکشنری انگلیسی به فارسیزمینه های، میدان، مزرعه، رشته، زمین، عرصه، صحرا، کشتزار، دشت، پهنه، دایره، مرغزار، بمیدان یا صحرا رفتن