cutدیکشنری انگلیسی به فارسیبرش، قطع، بریدگی، شکاف، مقطع، تخفیف، چاک، معبر، کانال، جوی، بریدن، زدن، برش دادن، قطع کردن، کم کردن، پاره کردن، چیدن، دونیم کردن، گسیختن، گسستن، تقلیل دادن، ترا
bangدیکشنری انگلیسی به فارسیانفجار، صدای بلند یا محکم، چتر زلف، ضربت سنگین، بستن، محکم زدن، چتری بریدن