canدیکشنری انگلیسی به فارسیمی توان، قوطی، حلبی، قوطی کنسرو، قادر بودن، قدرت داشتن، امکان داشتن، در قوطی ریختن، زندان کردن، اخراج کردن، توانایی داشتن
ungainlierدیکشنری انگلیسی به فارسیungainlier، زشت، بی حاصل، بدون سود، زمخت و غیرجذاب، بی لطف، ناازموده
rudeدیکشنری انگلیسی به فارسیبی ادب، خشن، گستاخ، زشت، تجاوز به عصمت، خشن در رفتار، زمخت، خام، غلیظ، نا هموار، ابدار، جسور، غیر متمدن