jambsدیکشنری انگلیسی به فارسیجاذبه، ستون، تیر عمودی چارچوپ، تیر بیرون امده، زره ساق پا، چهار چوپ در و هر چیز دیگری، چهار چوپ درب و هر چیز دیگری
jambدیکشنری انگلیسی به فارسیجابر، ستون، تیر عمودی چارچوپ، تیر بیرون امده، زره ساق پا، چهار چوپ در و هر چیز دیگری، چهار چوپ درب و هر چیز دیگری
musclesدیکشنری انگلیسی به فارسیعضلات، عضله، ماهیچه، نیروی عضلانی، پولک پولادین زره، صدف دو کپهای، صدف باریک دریایی و رودخانهای، بزور وارد شدن
armletدیکشنری انگلیسی به فارسیدستمال سفره، بازوبند، شاخابه، زره مخصوص دست، انشعاب کوچک دریا شبیه خلیج