skirtedدیکشنری انگلیسی به فارسیزرد، دور زدن، دامن دوختن، دامن دار کردن، حاشیه گذاشتن به، احاطه کردن، از کنار چیزی رد شدن
paleدیکشنری انگلیسی به فارسیکم رنگ، نرده، حصار دفاعی، دفاع، قلمرو حدود، رنگ پریده شدن، رنگ رفتن، احاطه کردن، میله دار کردن، در میان نرده محصور کردن، رنگ پریده، زرد، پژمرده، بی نور، رنگ رفت