15 مدخل
متمرکز شده، متمرکز کردن، تمرکز دادن، تغلیظ کردن
آتش متمرکز شده است
تمرکز، متمرکز کردن، تمرکز دادن، تغلیظ کردن
تمرکز می کند، متمرکز کردن، تمرکز دادن، تغلیظ کردن
تمرکز بر روی
کنسانتره گوجه فرنگی