preenedدیکشنری انگلیسی به فارسیpreened، بخود بالیدن، بالیدن، خود را اراستن، بامنقار و زبان خود را اراستن
preensدیکشنری انگلیسی به فارسیpreens، سنجاق سینه، بخود بالیدن، بالیدن، خود را اراستن، بامنقار و زبان خود را اراستن
fumbledدیکشنری انگلیسی به فارسیفامیل، اشتباه کردن، لکنت زبان پیدا کردن، من من کردن، کورکورانه جلو رفتن، سنبل کردن، توپ را از دست دادن
fumbleدیکشنری انگلیسی به فارسیسرخورده، اشتباه، اشتباه کردن، لکنت زبان پیدا کردن، من من کردن، کورکورانه جلو رفتن، سنبل کردن، توپ را از دست دادن