supererogationدیکشنری انگلیسی به فارسیسوپرجواب، بس پردازی، افراط در انجام وظیفه، زیاده روی در کار، انجام کاری بیش از حد وظیفه
ravelدیکشنری انگلیسی به فارسیشگفت زده، دام بلا، چیز در هم پیچیده، نخ گوریده، گوریدگی، شانه مخصوص جدا کردن تارهای نخ، از هم جدا کردن الیاف، پیچ انداختن در، گره دار کردن