stumpدیکشنری انگلیسی به فارسیپاره شدن، بیخ و بن، ریشه، کنده درخت، از پا درامده، خپله، صدای افتادن چیز سنگین، کوتاهقد، ته سیگار، بریدن، قطع کردن، گیج کردن، دست پاچه شدن
abortدیکشنری انگلیسی به فارسیقطع شدن، سقط جنین، بچه انداختن، سقط کردن، نارس ماندن، ریشه نکردن، بی نتیجه ماندن