631 مدخل
die casting
cast, found
mold
pattern
ریخته گری، قالب گر، خاک شدن، پوسیدن
ریخته گری، تلنگر زدن، تحریک کردن
ریخته گری، پوسیدن، خاک شدن
ریخته گری
ریخته گری، بطور نامفهوم حرف زدن، من من کردن