platensدیکشنری انگلیسی به فارسیپرده، قالب ریزی و ریختهگری، اهن فشار، صفحه پهن فلز، نورد ماشین تحریر و غیره
platenدیکشنری انگلیسی به فارسیبشقاب، قالب ریزی و ریختهگری، اهن فشار، صفحه پهن فلز، نورد ماشین تحریر و غیره
pigsدیکشنری انگلیسی به فارسیخوک ها، خوک، گراز، ادم حریص و کثیف، قالب ریختهگری، خنازیر، مثل خوک رفتار کردن، خوک زاییدن
pigدیکشنری انگلیسی به فارسیخوک، گراز، ادم حریص و کثیف، قالب ریختهگری، خنازیر، مثل خوک رفتار کردن، خوک زاییدن