320 مدخل
offend, personally, rankle, resent, ruffle, upset
groan
miff
dice
contract
رنجیدن
همسر، قهر کردن، رنجیدن، اوقات تلخی کردن، ترساندن، اماس کردن
مبهم، قهر کردن، رنجیدن، پژمرده شدن
خجالت کشیدن، قهر کردن، رنجیدن، اوقات تلخی کردن، ترساندن، اماس کردن
متاسفم، اظهار تنفر کردن از، خشمگین شدن از، رنجیدن از، اظهار رنجش کردن