dousingدیکشنری انگلیسی به فارسیغرق شدن، روی چیزی آب ریختن، میل زدن، گمانه زدن، خیس کردن، در اب یا چیز دیگری فرو بردن
reckonدیکشنری انگلیسی به فارسیحساب کن، روی چیزی حساب کردن، حساب پس دادن، فرض کردن، عقیده داشتن، خیال کردن، شمردن، محسوب داشتن، گمان کردن
overwroteدیکشنری انگلیسی به فارسیبازنویسی شد، روی چیزی نوشتن، زیاد نوشتن، دو مرتبه نوشتن، بالای محلی نوشتن، با پرداخت موافقت کردن